آدرس غلط بارزانی به کردهای اقلیم
رئیس منطقه اقلیم کردستان عراق در توجیه لزوم برگزاری همه پرسی جدایی به کشتار کردها در زمان رژیم صدام متوسل شده است.

مسعود بارزانی رئیس منطقه اقلیم کردستان عراق در توجیه لزوم برگزاری همه پرسی جدایی به کشتار کردها در زمان رژیم صدام متوسل شده و عملیات انقال را به پیش کشیده است که اجرای ان از سوی رژیم صدام به قتل عام کردها انجامید. اما سوالی که پیش می آید این است که مگر الان صدام و رژیم بعثی وجود دارد که بارزانی برای جلوگیری از تکرار کشتار کردها به بهانه همه پرسی جدایی متوسل شده است! آیا براستی می توان موقعیت کنونی کردهای عراق را با زمان صدام یکسان تلقی کرد؟! آیا فقط کردها در زمان صدام قتل عام شدند یا شیعیان و حتی بخشی از سنی ها نیز همپای آنها قتل عام شدند؟ آیا راه مقابله با کشتار در واگرایی است یا همگرایی؟ آیا سهم منطقه اقلیم از بازتوزیع قدرت و ثروت در عراق نوین کمتر بوده یا بیشتر؟ به طور کلی آیا منطقه اقلیم در خلال چند سالی که از برپایی نظام سیاسی جدید در عراق می گذرد چیزی کمتر از آنچه که اکنون در لوای استقلال مطرح می شود ، داشته است؟
پاسخ به تک تک سوال ها فرصت و مجال بیشتری می طلبد اما به طور خلاصه می توان گفت که موقعیت کنونی کردهای اقلیم کردستان عراق در مقایسه با زمان صدام تفاوت بنیادی کرده است و در حال حاضر منطقه اقلیم هیچ کم و کسری ندارد که بخواهد با جدایی از دولت مرکزی آن پر کند. در حال حاضر منطقه اقلیم هم دخل و خرج های خاص خود را دارد و هم اینکه در مواقع ضروری می تواند از ظرفیت های دولت مرکزی نیز استفاده کند.
همچنین در زمان صدام این تنها کردها نبودند که قتل عام شدند بلکه شیعیان بیش از کردها کشته دادند و حتی اعراب سنی نیز هزینه دادند. لذا راه حل آن تغییر رژیم و تشکیل نظام کثرت گرا بود که این مشکل یک دهه و نیم پیش حل شد. لذا پیش کشیدن جدایی به مفهوم پشت و پا زدن به همه تلاش ها وپیشرفت هایی است که در این مدت حاصل شده؛ و خون هایی که در این مدت برای برپایی و تثبیت نظام سیاسی جدید عراق داده شده دهها و شاید صدها برابر خونی است که کردها در زمان صدام دادند و لذا باید حرمت همه خون های ریخته شده حفظ شود .
در ضمن راه حل مقابله کشتار نه در واگرایی بلکه در همگرایی است کما اینکه بعد از جنگ جهانی دوم تلاش شد روابط و همکاری های میان قدرت هایی مثل فرانسه و المان که در دو جنگ اول و دوم روبروی هم بودند، در سازوکارهای جدید تقویت و پیوندهای اقتصادی بین دو طرف برقرار شد. از این دید منطقه خاورمیانه در فضای پسا داعش به یک طرح مارشال بومی نیاز داشت تا پیوندهای جدیدی را در منطقه برقرار کند اما راهی که منطقه اقلیم در پیش گرفته از یک سایکس –پیکوی جدید خبر می دهد.
و در نهایت می توان گفت که منطقه اقلیم در دوره پسا صدام به دستاوردهای عظیمی در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی و غیره دست یافته که هرگز قابل قیاس با دوره صدام نبوده است و این دست آوردها در سایه همراهی و همکاری با دولت مرکزی حاصل شده و لذا این احتمال جدی وجود دارد که با طرح جدایی همه دستاوردهای گذشته در دوره پسا صدام بر باد رود و منطقه اقلیم بار دیگر وارد تونل تاریک شود.
------------------------------
احمد کاظم زاده