آیین های شب یلدا را می توان به «نوروز کوچک» یا نوروز زمستانی ایرانی ها تشبیه کرد.
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما، اهالی اردبیل هم در زمان های نه چندان دور، در شبی که به بلندای زایش خورشید است آداب خاص خود را داشتند. رسم و رسوم هایی که گرمای هم نشینی فامیل و همسایه سرمای جانسوز زمستان های قدیم اردبیل را خاطره انگیز می کرد.
اگرچه امروز صفاي درازترين شب سال در زرق و برق هاي كاذب و روزمرگی ها رنگ و بوی آن قدیم ها را ندارد، اما هنوز هم شب یلدا برای همه فرصتی برای دور هم نشینی محسوب می شود.
مادر بزرگها و پدربزرگها و افراد میانسال هنوز خاطرات نقل داستانها و افسانههاي كهن به درازاي طولاني ترين شب پاييز را در يلداهاي سرزمين سرما و سبلان به خاطر دارند.
حسرت آن دوران شيرين را در روزگاري كه رواج سرگرمي هاي كاذب و شيوه زندگي ماشيني، اعضاي خانواده ها را از همديگر دور كرده ، هنوز هم در خاطره ها مانده است.
خاطرات یلداهای قدیمتا حدود 40 سال قبل خانواده هاي اردبيلي در كنار كرسي دور هم می نشستند و ضمن گوش دادن به قصه هاي پدربزرگان و مادربزرگان تنقلاتي از قبيل نخود و كشمش ، مغز گردو و سبزه مصرف مي كردند.
شکور روغنی از آجیل فروش 57 ساله اردبیلی می گوید: مردم آن قدیمها برای آجیل شب یلدا ، رسم و رسوم خاصی داشتند؛ یعنی برای شب یلدا آجیل خام و بی نمک می خریدند. اما حالا خیلی از آن رسم و رسوم ها نمانده هر چه دوست دارند می خرند؛ در واقع به خاطر قدرت خرید هر چه گیرشان بیاید و اگر بتوانند آجیل بخرند، بیشتر آجیل شور می خرند.
وی تصریح می کند: آن قدیم ها هم آجیل شور طرفدار بیشتری داشت، اما رسم بود که شب یلدا آجیل خام بخرند.
روغنی ادامه می دهد:
یادش بخیر! آن قدیم ها روابط با فامیل و همسایه ها خیلی گرمتر بود. یادم می آید مادر بزرگمان سبزه و کشمش را خشک می کرد و نگه می داشت برای شب یلدا. همه دور هم جمع می شدیم. یک تقلا و رقابتی می کردیم برای کندن پست گردو و بادام سخت (منقا) ! نخود و کشمش هم که اول از همه سهم بچه ها بود. خلاصه دلخوشی بود. یادش بخیر!
امیر منصور معطری شیرینی فروش 51 ساله اردبیلی می گوید: آن قدیم ها شیرینی را مثل الان در قوطی مقوایی نمی فروختند. شیرینی را روی دیس می پختند و بصورت قطعه قطعه می فروختند. یادم می آید پدربزرگم اکثر شب های یلدا ، شیرینی ناپلئونی به خانه می آورد. ما بچه ها دورش جمع می کردیم و او با چاقو شیرینی را حلقه حلقه می برید و به هر کدام از ما یک قطعه می داد. بعد از سالها شیرینی فروشی، هنوز مزه شیرینی ناپلئونی پدر بزرگ ، یادم مانده است.
وی با بیان اینکه در قدیم، آرد نخود، خوردنی محبوب بچه های اردبیل بود می افزاید: یادم می آید همه به منزل حاج بابام در محله «قره دینگ» (نواب صفوی کنونی) می رفتیم. دور کرسی جمع می شدیم. مادرها و مادر بزرگ ها آن طرف اتاق، سفره یلدا را پهن می کردند. معمولا در خانه ها جای سفره در یک طرف اتاق بود و جای کرسی در طرف دیگر. آن زمان هندوانه خیلی کم پیدا می شد. شب یلدا بیشتر کشمش و بادام می خوردیم. به بچه ها آرد نخود هم می دادند! خیلی هم خوشمزه درست می کرند و خلاصه خوردنی محبوب بچه ها آرد نخود بود.
ضرب المثلی برای هندوانه یلدااگرچه آن قدیم ها پیدا کردن هنداونه شب یلدا در شهر سردسیر اردبیل کار اسانی نبوده است و سر هر سفره ای نمی شد هنداونه پیدا کرد، اما مردم اردبيل هم مانند اغلب نقاط ايران هندوانه را نماد اصلی شب يلدا می دانستند و هنوز هم معتقدند كه خوردن اين محصول جاليزي در شب چله بدن انسان را در طول شب ها و روزهاي سرد زمستان از سرما محافظت مي كند.
اردبیلی ها ضرب المثلي نيز در اين ارتباط دارند و به افرادي كه دنبال خريد و يا انجام كاري رفته و تاخير كرده اند مي گويند: «بند علي قارپوز وعده سي ويردي، ولي گلمدي!» يعني «بندعلي وعده خريد هندوانه داد، اما نيامد!»
ماجرا از اين قرار است كه در زمان هاي دور پدر خانواده اي در شب چله وعده خريدن يك عدد هندوانه که در زبان محلی به آن "قارپوز" گفته می شود را مي دهد و براي خريد آن رهسپار بازار مي شود.
در آن زمان كه راه هاي ارتباطي پيشرفته و نيز وسايل حمل و نقل مجهز فعلي در منطقه وجود نداشتند و بطور معمول هندوانه مخصوص شب يلدا را از تابستان نگهداري مي كردند اما به دلايلي خانواده 'بندعلي' نتوانسته بودند كه اين ميوه جاليزي را در تابستان تهيه و آن را نگهداري كنند.
بالاخره زن و فرزندان «بند علي» تا پاسي از شب براي رسيدن هندوانه منتظر مي مانند، اما خبري از او كه در به در دنبال هندوانه مي گشته، نشده است. بالاخره هم دست خالی به منزل برمیگردد و خانواده «بندعلی» آن شب یلدا را بدون هندوانه سپری می کنند .
محمد زینالی جامعه شناس و پژوهشگر مسایل اجتماعی اردبیل می گوید: در طول چند دهه گذشته مونولوگ تلویزیون همه را به نوعی اسیر دهکده ی جهانی کرده و در سالهای اخیر هم فضاس مجازی این روند را به شدت تشدید کرده است. وی می افزاید: با گذشت زمان همه چيز تغییر میکند. دور هم نشینی، لباس، خوراك، روابط دسته جمعی و همیاری هایی که در فصل زمستان برای زدودن برف و تأمین اساس و لوازم مصرفی بود، عوض شدهاند.
وی می افزاید: امروز همه ما تصمیم گرفتهایم جور دیگری زندگی کنیم. اما این جور دیگر را چه کسی برای ما طراحی کرده است، معلوم نیست.
اگرچه ماشيني شدن زندگي، بازي هاي رايانه اي، زرق و برق های رسانه ای و فضای مجازی همه و همه دست به دست هم داده اند تا از فرصت دور هم نشینی های مردم بکاهند، اما جا دارد که فعالان فرهنگی جامعه، تشکل های مردم نهاد و رسانه ها با همکاری همدیگر برخی آداب و رسوم اجتماعی گذشته را حداقل به شکل نمادین هم که شده احیاء کنند و زنده نگه دارند.