به گزارش
خبرگزاری صدا وسیما مرکز مازندران، دوازدهمین امام شیعیان، حضرت حجة بن الحسن المهدى ، امام زمان - عجل الله تعالى فرجه - در نیمه شعبان سال 255 هجرى در شهر «سامرأ» دیده به جهان گشودند . ايشان همنام پیامبر آخرالزمان حضرت محمد مصطفي (ص) و هم كنیه آن حضرت (ابوالقاسم) مي باشند.
از جمله القاب آن حضرت ، حجت ، قائم ، خلف صالح ، صاحب الزمان و بقیة الله است و مشهورترین آنها «مهدى» است.
پدرشان ، پیشواى یازدهم حضرت امام حسن عسكرى - علیه السلام - و مادرشان ، بانوى گرامى «نرجس » است كه بنام «ریحانه» ، «سوسن» و «صقیل» نیز از او یاد شده است. میزان فضیلت و معنویت نرجس خاتون تا آن حد والا بود كه «حكیمه» خواهر گرامي امام هادى - علیه السلام - كه خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت بود ، او را سرآمد و سرور خاندان خویش ، و خود را خدمتگذار ايشان مى نامید.
حضرت مهدى عليه السلام دو دوره غیبت داشتند: یكى كوتاه مدّت (غیبت صغرى) و دیگرى دراز مدّت (غیبت كبرى). اولى، از هنگام تولد تا پایان دوران نیابت خاصّه ادامه داشته و دومى ، با پایان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قیام آن حضرت طول خواهد كشید.
* تولد حضرت مهدى (عج)از آنجا كه حكومت ستمگر عباسى، به منظور دستابى به فرزند آن حضرت و كشتن او ، خانه امام را سخت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود ، تولد حضرت مهدى - علیه السلام - بر اساس طرح دقیق و منظمى كه پیشاپیش، از سوى امام در این مورد ریخته شده بود ، كاملاً به صورت مخفى و دور از چشم مردم (و حتى شیعیان) صورت گرفت.
مستندترین گزارش در این زمینه ، از طرف «حكیمه» عمه حضرت عسكرى - علیه السلام - رسیده كه از نزدیك شاهد تولد حضرت مهدى - علیه السلام - بوده است. اما باید توجه داشت كه این پنهان كارى به آن معنا نیست كه بعدها یعنى در مدت 5 - 6 سال آغاز عمر ايشان ، كه امام یازدهم در حال حیات بودند ، كسى آن بزرگوار را ندیده باشد، بلكه افراد خاصى از شیعیان در فرصت هاى مناسب و گوناگون به دیدار آن حضرت نائل مى شدند تا به تولد و وجود وى یقین حاصل كنند و در موقع لزوم به شیعیان دیگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جریان این دیدارها را به صورت گسترده گزارش كرده اند، ولى شاید مهمترین آنها دیدار چهل تن از اصحاب امام عسكرى - علیه السلام - با آن حضرت باشد كه تفصیل آن بدین قرار بوده است:
حسن بن ایوب بن نوح مى گوید: ما براى پرسش درباره امام بعدى ، به محضر امام عسكرى(ع) رفتیم . در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند . عثمان بن سعید (یكى از وكلاى بعدى امام زمان) بپاخاست و عرض كرد : مى خواهم از موضوعى سؤال كنم كه درباره آن از من داناتريد .
امام فرمودند : بنشین . عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمودند : هیچ كس از مجلس بیرون نرود . كسى بیرون نرفت و مدتى گذشت . در این هنگام ، امام ، عثمان را صدا كرد. او بپا خاست. حضرت فرمودند: مى خواهید به شما بگویم كه براى چه به اینجا آمده اید؟ همه گفتند: بفرمایید. فرمودند : براى این به اینجا آمده اید كه از حجت و امام پس از من بپرسید. گفتند : بلى. در این هنگام پسرى نورانى كه شبیه ترین مردم به امام عسكرى(ع) بود ، وارد مجلس شد . حضرت با اشاره به او فرمودند :
«این ، امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است. فرمان او را اطاعت كنید و پس از من اختلاف نكنید كه در این صورت هلاك مى شوید و دین تان تباه مى گردد...»
* علل سیاسى - اجتماعى غیبتشكى نیست كه رهبرى پیشوایان الهى به منظور هدایت مردم به سر منزل كمال مطلوب است و این امر در صورتى میسر است كه آنها آمادگى بهره بردارى از این هدایت الهى را داشته باشند. اگر چنین زمینه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، حضور پیشوایان آسمانى در بین مردم ثمرى نخواهد داشت.
متأسفانه فشارها و تضییقاتى كه بویژه از زمان امام جواد- علیه السلام- به بعد بر امامان وارد شد، و محدودیت هاى فوق العاده اى كه برقرار گردید - به طورى كه فعالیت هاى امام یازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانید - نشان داد كه زمینه مساعد جهت بهره مندى از هدایت ها و راهبری هاى امامان در جامعه (درحدّ نصاب لازم) وجود ندارد . ازین رو حكمت الهى اقتضا كرد كه پیشواى دوازدهم ، بتفصیلى كه خواهیم گفت ، غیبت اختیار كنند تا موقعى كه آمادگى لازم در جامعه به وجود آید.
البته همه اسرار غیبت بر ما روشن نیست ولى شاید نكته اى كه گفتیم رمز اساسى غیبت باشد. در روایات ما ، در زمینه علل و اسباب غیبت ، روى سه موضوع تكیه شده است :
الف - آزمایش مردم
چنانكه مى دانیم یكى از سنت هاى ثابت الهى ، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاكان است. صحنه زندگى همواره صحنه آزمایش است تا بندگان از این راه در پرتو ایمان و صبر و تسلیم خویش در پیروى از اوامر خداوند تربیت یافته و به كمال برسند و استعدادهاى نهفته آنان شكوفا گردد.
در اثر غیبت حضرت مهدى، مردم آزمایش مى شوند: گروهى كه ایمان استوارى ندارند، باطنشان ظاهر مى شود و دستخوش شك و تردید مى گردند و كسانى كه ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگى در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر مى گردند و به درجات بلندى از اجرا و پاداش الهى نائل مى گردند.
امام موسى بن جعفر - علیه السلام - فرمود: هنگامى كه پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا كسى شما را از دین خارج كند. او ناگزیر غیبتى خواهد داشت، به طورى كه گروهى از مؤمنان از عقیده خویش بر مى گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش مى كند...
از سخنان پیشوایان اسلام بر مى آید كه آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدى، از سخت ترین آزمایش هاى الهى است و این سختى از دو جهت است:
1 - از جهت اصل غیبت ، كه چون بسیار طولانى مى شود بسیارى از مردم دستخوش شك و تردید مى گردند. برخى در اصل تولد و برخى دیگر در دوام عمر آن حضرت شك مى كنند و جز افراد آزموده و مخلص و داراى شناخت عمیق، كسى بر ایمان و عقیده به امامت آن حضرت باقى نمى ماند. پیامبر اسلام ضمن حدیث مفصلى مى فرماید: مهدى از دیده شیعیان و پیروانش غایب مىشود و جز كسانى كه خداوند دلهاى آنان را جهت ایمان، شایسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمى مانند.
2 - از نظر سختی ها و فشارها و پیشامدهاى ناگوار كه در دوران غیبت رخ مى دهد و مردم را دگرگون مى سازد، به طورى كه حفظ ایمان و استقامت در دین، كارى سخت دشوار مى گردد و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرار مى گیرد.
ب - حفظ جان امام
خداوند ، به وسیله غیبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ كرده است، زیرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگى در میان مردم ظاهر مى شد، او را مى كشتند (چنانكه تفصیل آن را نوشتیم). بر این اساس اگر پیش از موعد مناسب نیز ظاهر شود، باز جان او به خطر مى افتد و به انجام مأموریت الهى و اهداف بلند اصلاحى خود موفق نمى گردد.
«زراره»، یكى از یاران امام صادق - علیه السلام - مى گوید: امام صادق - علیه السلام - فرمود: امام منتظر، پیش از قیام خویش مدّتى از چشم ها غایت خواهد شد.
عرض كردم: چرا ؟
فرمود : بر جان خویش بیمناك خواهد بود .
ج - آزادى از یوغ بیعت با طاغوت هاى زمان
پیشواى دوازدهم ، هیچ رژیمى را ، حتى از روى تقیه ، به رسمیت نشناخته و نمى شناسد. او مأمور به تقیه از هیچ حاكم و سلطانى نیست و تحت حكومت و سلطنت هیچ ستمگرى در نیامده و در نخواهد آمد ، چرا كه مطابق وظیفه خود عمل مى كند و دین خدا را به طور كامل و بى هیچ پرده پوشى و بیم و ملاحظه اى اجرا مىكند. بنابراین جاى هیچ عهد و میثاق و بیعت با كسى و مراعات و ملاحظه نسبت به دیگران باقى نمى ماند.
«حسن بن فضّال» مى گوید: امام هشتم فرمود: گویى شیعیانم را مى بینم كه هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسكرى) در جستجوى امام خود ، همه جا را مى گردند اما او را نمى یابند.
عرض كردم : چرا غایب مى شود ؟
فرمودند : براى اینكه وقتى با شمشیر قیام مى كند، بیعت كسى در گردن وى نباشد
* غیبت صغرى و كبرىچنانكه گفتیم، غیبت امام مهدى به دو دوره تقسیم مى شود: «غیبت صغرى» و «غیبت كبرى».
غیبت صغرى از سال 260 هجرى (سال شهادت امام یازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرین نایب خاص امام) یعنى حدود 69 سال بود. (21) در دوران غیبت صغرى، ارتباط شیعیان با امام بكلى قطع نبود و آنان، به گونه اى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.
توضیح آنكه: در طول این مدّت، افراد مشخصى (كه ذكرشان خواهد آمد) به عنوان «نایب خاص» با حضرت در تماس بودند و شیعیان مى توانستند به وسیله آنان مسائل و مشكلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتى گاه به دیدار امام نائل شوند. ازینرو مى توان گفت در این مدّت، امام، هم غایب بود و هم نبود.
این دوره را مى توان دوران آماده سازى شیعیان براى غیبت كبرى دانست كه طى آن، ارتباط شیعیان با امام، حتى در همین حد نیز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت، یعنى فقهاى واجد شرائط و آشنایان به احكام اسلام، رجوع كنند.
اگر غیبت كبرى یكباره و ناگهان رخ مى داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهن ها آماده پذیرش آن نباشد. اما گذشته از زمینه سازی هاى مدبرانه امامان پیشین، در طول غیبت صغرى، بتدریج ذهن ها آماده شد و بعد، مرحله غیبت كامل آغاز گردید. همچنین امكان ارتباط نایبان خاص با امام در دوران غیبت صغرى، و نیز شرفیابى برخى از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسئله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت كرد.
با سپرى شدن دوره غیبت صغرى، غیبت كبرى و دراز مدّت امام آغاز گردید كه تاكنون نیز ادامه دارد و پس از این نیز تا زمانى كه خداوند اذن ظهور و قیام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.
غیبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پیش از تولد او توسط امامان قبلى، پیشگویى شده و از همان زمان توسط راویان و محدثان، حفظ و نقل و در كتاب هاى حدیث ضبط شده است كه به عنوان نمونه به نقل چند حدیث در این زمینه اكتفا مى كنیم:
1 - امیر مؤمنان - علیه السلام - فرمود:
(امام) غایب ما، دو غیبت خواهد داشت كه یكى طولانى تر از دیگرى خواهد بود. در دوران غیبت او، تنها كسانى در اعتقاد به امامتش پایدار مى مانند كه داراى یقینى استوار و معرفتى كامل باشند.
2 - امام باقر - علیه السلام - فرمود:
امام) قائم دو غیبت خواهد داشت كه در یكى از آن دو خواهند گفت: او مرده است...
3 - ابوبصیر مى گوید، به امام صادق - علیه السلام - عرض كردم:
امام باقر مى فرمود: قائم آل محمد (ص) دو غیبت خواهد داشت كه یكى طولانى تر از دیگرى خواهد بود.
امام صادق - علیه السلام - فرمود: بلى، چنین است...
4 - حضرت صادق - علیه السلام - فرمود:
امام قائم دو غیبت خواهد داشت: یكى كوتاه مدّت و دیگرى دراز مدّت...
سیر تاریخ، صحت این پیشگویی ها را تأیید كرد و همچنانكه پیشوایان قبلى فرموده بودند، غیبت هاى دو گانه امام عینیت یافت.
* نواب خاص نایبان خاص حضرت مهدى در دوران غیبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علماى پارسا و بزرگ شیعه بودند كه «نوّاب اربعه» نامیده شدهاند. اینان به ترتیب زمانى عبارت بودند از:
1 - ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى،
2 - ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمرى،
3 - ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى،
4 - ابو الحسن على بن محمد سَمَرى.
البته امام زمان - علیه السلام - وكلاى دیگرى نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى آذربایجان، نیشابور و... داشت كه یا به وسیله این چهار نفر، كه در رأس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى رساندند و از سوى امام در مورد آنان «توقیع» هایى صادر مى شده است. و یا - آن گونه كه بعضى از محققان احتمال داده اند - سفارت و وكالت این چهار نفر، وكالتى عامّ و مطلق بوده ولى دیگران در موارد خاصى وكالت و نیابت داشته اند مانند:
محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهیم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن الیسع ، محمد بن ابراهیم بن مهزیار ، حاجز بن یزید، محمد بن صالح ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد و جنائى .
* غیبت كبرىچنانكه گفتیم، با در گذشت چهارمین نایب خاص امام دوازدهم، دوران غیبت كبرى آغاز گردید. در این دوره، علماى واجد شرائط، از سوى امام زمان نیابت عامّه دارند چنانكه دیدیم، نیابت خاصّه عبارت از این است كه امام، شخص خاصى را با اسم و رسم معرفى كند و نایب خود قرار دهد، ولى نیابت هر فردى كه آن ضابطه با او تطبیق كند، نایب شناخته شود و به نیابت از امام، در امر دین و دنیا، مرجع شیعیان باشد.
امامان معصوم، به ویژه حضرت حجة بن الحسن المهدى - عجل الله تعالى فرجه - در روایات متعددى این شرائط را بیان فرموده و مسلمانان را در دوران غیبت كبرى موظف كرده اند كه به واجدان شرائط مزبور رجوع نموده و طبق دستو آنان عمل كنند. پاره اى از این روایات را ذیلاً از نظر خوانندگان محترم مى گذرانیم:
1 - «عُمَر بن حنظله» مى گوید: از امام صادق - علیه السلام - پرسیدم: اگر بین دو نفر از شیعیان بر سر قرض یا ارث اختلافى پیش آید و به حكومت و قضات (وقت) مراجعه كنند آیا این كار جایز است؟ امام فرمود: هر كس در مورد حق یا باطل به آنان مراجعه كند، در حقیقت به طاغوت (80) مراجعه كرده و هر چه را به حكم آنان بگیرد، به طور حرام گرفته است، هز چند حق ثابت او باشد، زیرا آن را به حكم طاغوت گرفته كه خداوند امر كرده است به او كفر ورزند، و انكار كنند، چنانكه مى فرماید: یریدُونَ أن یتَحاكَمُواالَى الطّاغوتِ وَقَد أُمِرُوا أن یكفُرُوا بِهِ (81): «مى خواهند طاغوت را به داورى بطلبند در حالى كه به آنان دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند».
پرسیدم: پس چه باید بكنند؟
فرمود: باید نگاه كنند ببینند چه كسى از شما حدیث ما را روایت نموده و در حلال و حرام ما نظر افكنده و صاحب نظر شده و احكام و قوانین ما را شناخته است، او را به عنوان حاكم و صاحب رأى بپذیرند، زیرا من او را حاكم بر شما قرار داده ام. اگر او بر اساس حكم ما حكم نماید و كسى از او نپذیرد، حكم خدا را سبك شمرده و ما را رد كرده و كسى كه ما را رد كند، خدا را ردّ كرده است و این، به منزله شرك ورزیدن به خداى متعال است...
این فرمان امام صادق - علیه السلام - یك فرمان كلى و عمومى است و مفاد آن شامل همه فقهاى واجد شرائط مى شود. در صورتى كه امام راضى نشود در یك اختلاف جزئى به قضات حكومت طاغوتى مراجعه شود، مسلّماً راضى نخواهد بود سایر امور مسلمانان زیر نظر ستمگران باشد بلكه اداره این امور را زیر نظر فقهاى عادل شیعه قرار داده است.
2 - اسحاق بن یعقوب مى گوید: از محمد بن عثمان (دومین نایب خاص حضرت مهدى) خواستم نامه ام را به پیشگاه امام برساند. در آن نامه مسائل مشكلى كه داشتم پرسیده بودم. امام با خط خود جواب نوشته بود.
از جمله سؤالاتم این بود كه در پیشامدها در عصر غیبت به چه كسى مراجعه كنم در پاسخ این سؤال فرموده بود: و امّا در حوادثى كه رخ مى دهد، به راویان احادیث ما مراجعه كنید. آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا (بر شما) هستم. (83) با آنكه اسحاق بن یعقوب در این نامه در مورد وظیفه خو سؤال كرده، ولى امام به صورت عمومى پاسخ داده و وظیفه همه شیعیان را معین نموده است.
* سیماى حكومت مهدى(عج) در آینه قرآنقرآن كریم در زمینه ظهور و قیام حضرت مهدى - مانند بسیارى از زمینه هاى دیگر - بدون اینكه وارد جزئیات شود، به صورت كلى و اصولى بحث كرده است؛ یعنی از تشكیل حكومت عدل جهانى و پیروزى كامل و نهائى صالحان در روى زمین سخن گفته است. این گونه آیات را مفسران اسلامى، به استناد مدارك حدیثى و تفسیرى، مربوط به حضرت مهدى و ظهور و قیام او دانسته اند. ما از مجموع آیات قرآنى كه دانشمندان آنها را ناظر به این موضوع دانسته اند و صراحت بیشترى دراند، جهت رعایت اختصار، سه ایه را مورد بررسى قرار مى دهیم:
1 - وَلقَد كتبنا فِى الزّبُورِ مِن بَعدِ الذّكرِ أنّ الأرضَ یرِثُها عِبادِىََ الصّالِحُونَ «ما، در (كتاب) زبور پس از تورات نوشته ایم كه سرانجام، زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد».
در توضیح معناى این آیه یاد آورى مى كنیم كه: «ذكر» در اصل به معناى هر چیزى است كه مایه تذكر و یاد آورى باشد ولى در آیه یاد شده به كتاب آسمانى حضرت موسى - علیه السلام - یعنى «تورات» تفسیر گردیده است به قرینه اینكه قبل از زبور معرفى شده است.
طبق تفسیر دیگرى، «ذكر» اشاره به قرآن مجید است زیرا كه در خود آیات قران این عنوان به قرآن گفته شده است: اّن هُوَ اّلاّ ذِكرٌ لِلعالَمین (تكویر / 27) بنابراین، كلمه «من بعد» به معناى «علاوه بر» بوده و معناى آیه چنین خواهد بود: ما، علاوه بر قرآن، در زبور نوشته ایم كه سرانجام، زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.
مرحوم شیخ مفید در آغاز فصل مربوط به حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه -، به این آیه و آیه بعدى كه نقل مى كنیم، استناد كرده است.
در تفسیر این آیه از امام باقر - علیه السلام - نقل شده است كه فرمود: این بندگان صالح، همان یاران مهدى در آخر الزمانند.
مفسر برجسته قرآن، مرحوم «طبرسى» در تفسیر آیه مزبور پس از نقل حدیث یاد شده مى گوید:
حدیثى كه شیعه و سنى از پیامبر اسلام(ص)نقل كرده اند، بر این موضوع دلالت دارد: «اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى گرداند تا مردى صالح از خاندان مرا بر انگیزد و او جهان را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد».
اشاره قرآن به پیشگویى حكومت بندگان شایسته خداوند در روى زمین در كتاب تورات و زبور، نشان مى دهد كه این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است كه در كتب آسمانى پیامبران پیشین یكى پس از دیگرى مطرح مى شده است.
جالب توجه این است كه عین این موضوع در كتاب «مزامیر داود» كه امروز جز كتب عهد قدیم (تورات) است و مجموعه اى از مناجات ها و نیایش ها و اندرزهاى داود پیامبر - علیه السلام - است، به تعبیرهاى گوناگون به چشم مى خورد. از جمله در مزمور 37 مى خوانیم:
«... شریران منقطع میشوند، اما متوكلانِ به خداوند وارث زمین خواهند شد، و حال اندك است كه شریر نیست مى شود كه هر چند مكانش را استفسار نمایى ناپیدا خواهد بود اما متواضعان وارث زمین شده از كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد».
همچنین در همان مزمور چنین مىخوانیم:
«... متبركان (خداوند) وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وى منقطع خواهند شد».
2 - وَ نُریدُ أن نَمُنّ عَلَى الّذینَ استُضعِفُوا فِى الأرضِ ... «وارد كرده ایم كه بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان (زمین) قرار دهیم».
چنانكه در بخش «مهدى در منابع شیعه» نقل كردیم، امیر مؤمنان - علیه السلام - پس از پیشگویى بازگشت و گرایش (مردم) جهان به سوى خاندان وحى، این آیه را تلاوت فرمود.
«محمد بن جعفر»، یكى از علویان، در زمان مأمون بر ضد خلافت عباسى قیام كرد. او مى گوید: روزى شرح گرفتاری ها و فشارهایى را كه با آنها روبرو هستیم، براى مالك بن انس نقل كردم. او گفت: صبر كن تا تأویل آیه: وَنُریدُ أن نَمُنّ عَلَى الّذین... آشكار گردد.
3 - وَعَدَ اللهُ الّذینَ آمَنُوا مِنكُم وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیستَخلِفَنّهُم فِى الأرضِ كَمَا استَخلَفَ الّذین مِن قَبلِهِم وَلَیمَكّنَنّ لَهُم دینَهُمُ الّذِى ارتَضى لَهُم وَلیبَدِلَنّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً یعبُدُونَنى لایشرِكُونَ بِى شَیئاً... .
«خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده و اعمال صالح انام دادهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را خلیفه روى زمین خواهد كرد، همان گونه كه پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید؛ و دین و آیینى را كه خود براى آنان پسندیده استقرار خواهد بخشید و بیم و ترس آنان را به ایمنى و آرامش مبدّل خواهد ساخت (آنچنانكه) مرا مى پرستند و چیزى را براى من شریك قرار نمى دهند...».
مرحوم «طبرسى» در تفسیر این آیه مى گوید:
از خاندان پیامبر روایت شده است كه این آیه درباره آل محمد (ص) نازل شده است. «عیاشى» از حضرت على بن الحسین - علیه السلام - روایت كرده است كه این آیه را خواند و فرمود: به خدا سوگند آنان شیعیان ما خاندان پیامبر هستند. خداوند این كار را در حق آنان به دست مردى از ما به انجا مى رساند و او مهدى این امت است. او همان كسى است كه پیامبر(ص)درباره او فرمود:
«اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى گرداند تا مردى از خاندان من حاكم جهان گردد. اسم او اسم من (محمد) است، او زمین را از عدل و داد پر مى سازد همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد».
«طبرسى» مى افزاید: این معنا در تفسیر آیه مزبور از امام باقر - علیه السلام - و امام صادق - علیه السلام - نیز روایت شده است.