۵ راه شاد زیستن از زبان فیلسوفی که بَرده بود!
در این مطلب ۵ راه رسیدن به شادی را از زبان اپیکتتوس؛ فیلسوف رواقی یونان میآموزید.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، شاد بودن به چه معناست؟ آیا موقعیتها و شرایط بیرونی میتوانند برای ما شادیآور باشند یا شادی یک حالت ذهنی است و به شیوهی درک ما از موقعیتها و شرایط بستگی دارد؟ اینها پرسشهایی است که اپیکتتوس، یکی از مهمترین فیلسوفان رواقی یونان پرسید. پاسخ آنها را در مطلب پیش رو میخوانید.
اپیکتتوس حدود سال ۵۰ پس از میلاد، احتمالاً در هیراپولیس متولد شد. او دوران جوانی خود را در رم به عنوان بردۀ شخصی به اسم اپافرودیتوس (یک فرهیختۀ ثروتمند که منشی نرون بود) گذراند. اپیکتتوس در جوانی به فلسفه علاقه پیدا کرد و با اجازه اپافرودیتوس، فلسفه رواقی را زیر نظر موسونیوس روفوس آموخت. اپیکتتوس مدتی پس از مرگ نرون در سال ۶۸ پس از میلاد از بند بردگی رها شد و در رم شروع به تدریس فلسفه کرد و به یکی از مهمترین فیلسوفان و آموزگاران رواقی تبدیل شد. رواقگرایی فلسفه نوینی بود که ادراک انسان را در کانون آگاهی، شادی و آرامش واقعی قرار میداد.
۱. درک دوگانگی کنترل
اپیکتتوس، شاید بیش از رواقیون دیگر آن عصر، اهمیت بسیار زیادی برای اصول رواقی «کنترل» قائل بود. برای اپیکتتوس، مهمترین وظیفهی انسانها دانستن این بود که چه چیزی در کنترل آنها و چه چیزی خارج از کنترل آنها است. درک دوگانگی کنترل به این معناست که:
۱. چیزهایی هست که فرد روی آنها کنترل دارد: عقاید، اهداف، تمایلات، واکنشها، بیزاریها، امور شخصی
۲. چیزهایی هست که فرد روی آنها کنترل ندارد: حالات خارجی امور، طبیعت، بدن، اموال، شهرت، واکنشها و بیزاریهای دیگران
۳. ما توان کنترل چیزهایی نظیر رفتار مردم با ما یا طرز فکرشان دربارهی خودمان را نداریم
۴. ما برای شاد بودن فقط باید روی چیزهایی تمرکز کنیم که روی آنها کنترل داریم، به بیان دیگر؛ واکنشها و پاسخهای خودمان به موقعیتهای دنیای پیرامون.
«هدف انسانها زیستن مطابق با طبیعت و همسو با تدبیر دنیا است ...»
زمانی که انسانها درک کنند چه چیزی در حوزهی کنترل آنها هست و چه چیزی نیست، آنگاه میتوانند تسلیمِ رویدادها و موقعیتهای خارجی شوند که در دنیا رخ میدهند. فرد در موقعیتهای خارج از کنترل، فقط میتواند واکنشش به آن موقعیتها را کنترل کند، به عبارت دیگر میتواند انتخاب کند از یک موقعیت برآشفته شود یا آن را بپذیرد.
«وظیفهی اصلی در زندگی صرفاً این است: شناسایی و تفکیک مسائل تا به روشنی به خود بگویم کدام مسائل، بیرونی و خارج از کنترل من هستند و کدام مسائل به انتخابهای تحت کنترل من مربوط میشوند.»
رواقگراییِ اپیکتتوس دربارهی اجتناب از موقعیتهای ناخوشایند یا نامطلوبِ زندگی نبود، چرا که این موقعیتها به راستی اجتنابناپذیرند بلکه دربارهی تواناییِ تحملِ چنین موقعیتهایی بدون پریشانی بود. اپیکتتوس توصیه میکند، وقتی چیزی فرای کنترل شما است: «آماده باشید که بگویید برایم مهم نیست.»
رواقگرایی ابزار تسلط بر نفس و خرد بود. برخلاف فلسفههای دیگرِ آن عصر، برای یافتن ارزش و شادی هیچ نیازی به پژوهش آکادمیک نبود و هدف: زیستن منطبق با طبیعت و همسو با تدبیر هستی بود.
۲. داشتن آرزوهای درست
چیزی که سبب برجستگی اپیکتتوس شد، استفادهی او از عبارات زیبا و بیادماندنی بود که بعدها در قالب رسالهای معروف به «رسالهی اپیکتتوس» گردآوری شدند. محتوای بسیاری از افکار و آموزههای رواقی را میتوان ظرف چند دقیقه خواند، اما دربارهی آنها میتوان عمری اندیشید. آموزههای رسالهی اپیکتتوس موجب تغییر بنیادی در روش نگاه افراد به دنیا و تعامل با آن شد. مهمترین آموزهی این رساله این است که انسانها شادیِ واقعی را تنها زمانی پیدا میکنند که تمام چیزی را که برایشان اتفاق میافتد بپذیرند، حتی هر چیزی که در کل هستی اتفاق میافتد.
اپیکتتوس یاد داد که انسانها نباید در خصوص وقایع بیرونی که از کنترل آنها خارج است تمایل یا بیزاری داشته باشند، چون این به معنای استفادهی ضعیف از زمان است و کمکی به جستجوی زندگی توام با فضیلت و شادی نمیکند. اپیکتتوس عقیده دارد وقتی انسانها مفهوم دوگانگیِ کنترل را درک نکنند، زندگیشان محکوم به عدمرضایت و شادی خواهد شد.
«اگر به چیزی که مال شما نیست طوری نگاه کنید که گویی مال شماست، آنوقت برای زاری کردن دلیل دارید، ذهنتان درگیر میشود و طلبکار زمین و زمان میشوید.»
«آرزو نکنید اوضاع بر وفق مراد شما باشد، آرزو کنید اوضاع همانطور که باید پیش برود و شما هم روزگارتان را به خوبی بگذرانید.»
۳. انسانها موجوداتی فانی و عقلانی هستند
رکن اصلی فلسفهی اپیکتتوس ایدههای او دربارهی چیستی انسانیت است. اپیکتتوس میگوید انسانها عقلانی هستند و این خصلت به ما ظرفیت استفادهی متفکرانه از ادراکات را میدهد. انسانها درست مانند حیوانات با ادراکات آنیشان از محیط یا شرایط پیرامون دنیا را سیر میکنند، با این حال، انسانها از توانایی پذیرش نیز برخوردارند. تواناییِ پذیرش نه تنها به انسانها اجازه میدهد به شرایطِ بیرونی واکنش نشان دهند، بلکه محتوایِ ادراکی آن را بررسی کنند. استفاده از ادراکات به انسانها اجازه میدهد صحت و سقم و مطلوب یا نامطلوب بودن یک موقعیت را بسنجند.
از نظر اپیکتتوس، ما نباید از رویدادهای خارجی برآشفته شویم. موقعیتهای خارجی تنها زمانی «خوب» یا «بد» میشوند که توانایی پذیرش ما آنها را خوب یا بد برداشت کند.
«مردم برآشفته میشوند، نه از مسائل بلکه از اصول و اندیشههایی که در خصوص آن مسائل میسازند.»
اگر شرایط نامطلوبی که در آن هستید از کنترل شما خارج است، نظیر رویدادی طبیعی یا رفتار دیگری با شما، باید قاطعانه به خودتان بگویید که اهمیتی ندارد.
«هر زمان کسی به شما آسیبی رساند یا از شما بد گفت، به یاد بیاورید که او بر اساس پنداشتِ خودش رفتار میکند و سخن میگوید ... پس هر بار به خودتان بگویید: برای او اینطور به نظر میرسد.»
انتظار اینکه در زندگی هیچ اتفاق بدی را تجربه نکنید، حماقت است. احمقانهتر این است که از رویدادهایی که از کنترلتان خارج است برآشفته و متاثر شوید. درک این موضوع کلید شاد زیستن است.
۴. رسیدن به بیتفاوتی: رهایی از احساسات شدید
اتفاقات خوب زندگی چطور؟ آیا ما اجازه داریم آنها را «خوب» قلمداد کنیم و احساس شادی کنیم؟ اپیکتتوس باور داشت که حتی احساسات مثبت و موقعیتهای مطلوب هم ممکن است بر قضاوت ما اثر بگذارند و ما را از اهداف و ارزشهای واقعیمان منحرف کنند. هدف ما باید این باشد که در حالتِ ذهنیِ «بیتفاوتی» زندگی کنیم. از نظر اپیکتتوس، بخشی از زیستن به عنوان یک موجود عقلانی به این معناست که فارغ از احساسات شدید زندگی کنیم که به حالت بیتفاوتی معروف است.
بیتفاوتی به معنای بیتفاوت بودن نسبت به آدمها یا دنیا نیست، بلکه به معنای اجتناب از رنج است. رنج از قضاوت بد از موقعیتهای بیرونی شکل میگیرد، مثلاً زمانی که ثروت و سلامت را اخلاقاً خوب بدانیم، اما این چیزها فضیلت و شادی واقعی را به ارمغان نمیآورند. شادی را باید از درون جست، با پذیرش وقایع آنطور که هستند و وقت صرف کردن برای چیزهایی که روی آنها کنترل دارید، چیزهایی مانند ارزشها، اهداف و واکنشهایتان.
رواقگراییِ اپیکتتوس انکار نمیکند که ما میتوانیم شادی و احساسات مثبت را در آغوش بکشیم، اما مانند بسیاری از فلاسفهی باستانی آن زمان، منحرف نشدن از راه اصلی توسط لذتها و وسوسههای لذتجویانه اهمیت دارد. اپیکتتوس یاد داد که ما نمیتوانیم هم یک زندگی دنیوی بر اساس رضایتمندیهای بیرونی داشته باشیم و هم یک زندگی فلسفی بر اساس شادی درونی.
۵. تعهد به سه موضوع
اپیکتتوس در رسالهی خود سه دسته فعالیت را توصیف میکند تا به انسانها در عملی کردن اصول رواقیاش کمک کند. Topoi (موضوعات مطالعه) تمرینات عملی هستند که اگر با موفقیت دنبال شوند به انسانها در دست یافتن به شادی کمک میکنند.
«سه حوزه مطالعه وجود دارد که فردِ جویای خوبی و شرافت باید در آنها آموزش ببیند. یک حوزه مربوط به تمایلات و بیزاریها میشود تا فرد هرگز در دست یافتن به چیزی که مایل به آن است ناکام نشود و به دام چیزی نیفتد که باید از آن اجتناب کند. حوزهی دیگر مربوط به انگیزهی عمل کردن و عمل نکردن یا به طور کلی رفتارِ درست میشود. حوزهی سوم در خصوص آزادی از فریب و قضاوت عجولانه است و به طور کلی هر چیزی که به پذیرش مربوط میشود.»
۱. اصل تمایل
اصل تمایل دربارهی این است که بدانید چه چیزهایی به راستی خوب و بافضیلت هستند و فقط آنها را طلب کنید. وقتی انسانها چیزهایی را طلب کنند که به راستی خوب یا مقدس نیستند، دچار بدبیاری، غم و اضطراب میشوند. باید از احساسات شدید و تمایلاتی که در چیزها یا موقعیتهای خارجی یافت میشوند اجتناب کنید چرا که عاقبت این جستجو بدبختی و ناامیدی است. اپیکتتوس در این باره میگوید: «وقتی فردی را مضطرب میبینم، میگویم این فرد در طلب چیست؟ اگر او در طلب چیزی است که در حیطهی قدرتش نیست، چرا باید مضطرب باشد؟»
۲. اصل عمل
اصل عمل تماماً دربارهی انگیزههای عمل کردن و عمل نکردن ما و درک این حقیقت است که عواقب اَعمال ما همیشه در کنترل ما نیست. هدف ما مانند تیراندازی که به هدف شلیک میکند نباید روی نتیجه بلکه باید روی کیفیت عملمان باشد:
«کسی را فرض کنید که کارش این است که نیزه یا تیری را مستقیماً به هدف شلیک کند. هدف غایی تیرانداز این است که نهایت تلاشش را بکند تا مستقیماً به هدف شلیک کند. این هدف غایی در مورد ما هم صدق میکند. در این مثال، فرد باید نهایت تلاشش را بکند تا مستقیم به هدف شلیک کند، نه بیشتر نه کمتر. هدف غایی همین است که نهایت تلاشمان را برای رسیدن به هدف بکنیم. عالیترین خیر زندگی هم درست شبیه همین است. به هدف زدن یعنی انتخاب شدن نه جستجو شدن.» - سیسرو
تیرانداز تمام تلاش خود را میکند تا به خوبی به هدف بزند و تشخیص میدهد بهترین کاری که میتواند انجام دهد همین است که نهایت تلاشش را بکند. تیرانداز رواقی میکوشد عالی شلیک کند، اما اگر نتواند درست به وسط هدف بزند، ناامید نمیشود.
۳. اصل پذیرش
اپیکتتوس با اتکاء بر مفهوم «ادراکات» (برداشتها) آموخت که اصل پذیرش تمرینی است که در مورد ادراکات ما اعمال میشود؛ ادراکاتی که بر اساس آنها دنیا و موقعیتهای بیرونی را تفسیر و قضاوت میکنیم. ما باید به شیوهای عمل کنیم که به دام برداشتهای ذهنی نیفتیم تا بتوانیم از فریب و قضاوتهای عجولانه دربارهی نحوهی عمل کردن به دو اصل نخست، رها شویم.
«حوزهی سوم در خصوص پذیرش و هر آن چیزی است که پذیرفتنی و جذاب باشد. مانند سقراط که میگفت قرار نیست هستی ما نیازموده باشد، ما هم قرار نیست یک برداشت نیازموده را بپذیریم، بلکه باید بگوییم: (صبر کن، بگذار ببینم چه هستی و از کجا میآیی.)»
آیا رواقگراییِ اپیکتتوس برای عصر حاضر مناسب است؟
رواقگرایی بیش از ۵۰۰ سال یکی از اثرگذارترین جنبشهای فلسفیِ دنیای روم بود. از دورهی رنسانس تا قرن نوزدهم تصور بر این بود که ایدههای رواقی یکی از مهمترین عوامل باستانی موثر بر اصول اخلاقی اروپایی بودند. از میان فیلسوفانی که بدونشک از رواقگرایی الهام گرفتند میتوان به آگوستین، دکارت، اسپینوزا، لایبنیتس، آدام اسمیت، دیوید هیوم و کانت اشاره کرد.
امروزه نیز شاهد تاثیر افکار اپیکتتوس بر «کنترل» در اسلوبهای روانیِ ارزیابیمجدد یا قالب بندی مجدد افکار و درمان شناختی رفتاری هستیم. تمرکز این روشها روی کمک به افراد برای تقویت الگوهای فکری و رفتاری مثبت است که لازمهی آنها درک این است که چه چیزی فرای کنترل و چه چیزی در کنترل ماست.
تمرکز روی چیزی که میتوانید آن را کنترل کنید (مثلاً واکنشهایتان) ابزار قدرتمندی است که به کمک آن هرگز قربانی شرایطتان نمیشوید. با پذیرش مسائل همانطور که هستند، شادی را در حالت آرامش درونی تجربه میکنید. آرامش درونی و پذیرش چیزهایی هستند که به انسانها اجازه میدهند در یک دنیای غیرقابلپیشبینی با سازش زندگی کنند نه با جنگ!
منبع: thecollector